نیایش آن حضرت هنگام بیماری
خدایا، ستایش برای توست به خاطر آن تن درستی که همچنان از آن برخوردارم، و ستایش برای توست بر این بیماری که در تنم پدید آوردی.
ای معبود من، نمیدانم کدام یک از این دو حالت به شکر گزاری سزاوارتر است و ستایش در کدام یک از این دو هنگامه شایستهتر.
آیا هنگام تن درستی که روزهای پاکیزهی خود را بر من گوارا ساخته بودی و مرا در طلب خشنودی و بخشش خود به نشاط آورده بودی و به فرمانبرداری خود توفیق میدادی و نیرو میبخشیدی،
یا هنگام بیماری که مرا به آن آزمودی و آن را همچون نعمتی به من ارزانی کردی تا بار سنگین گناه را بر پشت من سبک گردانی و مرا از آلودگیهای نافرمانی پاکیزه سازی و هشدارم دهی که توبه کنم و به یادم آوری که قدر نعمت پیشین را بدانم و زنگار گناه را از دلم بزدایم؟
و در این میان، چه بسیار کارهای پسندیده را که فرشتگان در کارنامهی من بر قلم آوردند، بیآن که دلی در آن اندیشه کند و زبانی بدان سخن گوید و اندامی با آن به رنج افتد، بلکه هر چه بود، از فضل و بخشش و احسانِ تو بود در حقّ من.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و آنچه را خود برای من میپسندی، در چشمِ دلم آراسته گردان، و آنچه را خود بر سرم میآوری، بر من آسان ساز. مرا از پلیدی گناهان پیشین پاکیزه کن، و از گزند آنچه کردهام، دور فرما. شیرینی تن درستی را در من پدید آور و گوارایی سلامت را به من بچشان، و چنان کن که چون از این بیماری به در روم، خود را به آمرزشت رسانم و بهبود حالم با گذشت تو از گناهانم پیوند خورد، و چون از چنبر اندوه رهایی یابم، در گسترهی رحمتت پای نهم و تن درستیام با گشایش و آسایش از سوی تو همراه شود.
تنها تویی که بیمزد و منّت احسان میکنی، و بیشایستگیِ ما، نعمت میدهی. بسیار بخشنده و احسان کنندهای، و دارای بزرگی و بزرگواری هستی.
آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران ، خوش و خندان و غرلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی. در خیابان به بنایی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد به سویش نظر و چشم بدان دوخت زمانی .
ناگهان دید...
ابوالقاسم حالت